هفتم اسفند هزار و سیصد و نود و هفت است و دلم برای آن دخترک ِ شوریده سری که به تاریخ دوازدهم آذر ماهِ هزار و سیصد و نود و شش توی یادداشت های شخصی اش نوشته بود : 

در سلولی با ابعاد میکرونی ، اندامکی هست به اسم میتوکندری . که این میتوکندری دو غشا دارد . هر غشا هم حاوی پروتیین هایی می باشد. در غشای داخلی زنجیره ی انتقال الکترون بوسیله ی ۴ کمپلکس پروتیینی صورت می گیرد. یکی از آن کمپلکس ها ، کمپلکس ۲ می باشد . که دارای ۴ زیر واحد است . در بین زیر واحد C و D یک گروه هِم وجود دارد . که این گروه هِم سبب کاهش نشت الکترون از کمپلکس ها می شود . در این زیرواحد ها همچنین جایگاه اتصال برای یوبی کوینون هم وجود دارد.  حال اگر فردی دچار نقصی در یکی از این دو جایگاه باشد از پاراگانگلیومای ارثی رنج می برد که با تومور های خوش خیم سر و گردن مشخص می شود.


گاهی فکر میکنم به این که چه طور نشسته ای و این ها را ریز به ریز با این حد از ظرافت چسبانده ای کنار هم . گاهی فکر میکنم برای ساخت این جزئیات چه قدر فکر کرده ای و بعد خودم به فکرم در مورد تو می خندم . گاهی در حال ِ ساخت ِ یک آدم تصورت می کنم . در حال ِ سازماندهی بافت ها، اندام ها . در حال ِ کنار هم گذاشتنِ تک تک سلول ها . در حال ِ ساخت ِ اندامک های ِ سلول ها . در حال ِ پیچ و تاب دادن ِ DNA . در حال ِ کنار هم گذاشتن ِ اسیدآمینه ها . در حال ساخت ِ پروتئین ها .

 نمی‌شود . نمی‌شود وجود نداشته باشی! "


عجیب تنگ شده .


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها