آتیش کن بریم. همین الان که شبه. که نم ِ بارونه. همین الآن که من دلم تنگه. آتیش کن بریم شمال. بریم واستیم رو شرقی ترین نقطه ی دریای خزر تو خاک ِ ایران. ماشینو یه گوشه رها کنیم و پاچه های شلوارامونو بدیم بالا. بعدم شروع کنیم به قدم زدن کنار دریا. به دویدن رو ساحل. ساحل اگر شنی بود راه بریم و بدوئیم، اگه صخره ای بود بالا بکشیم. و تا غربی ترین نقطه ی دریاچه تو خاک ایران راه بریم. بدوئیم. شنا کنیم. و تمام این مدت صُباش بخندیم. غروباش بغض کنیم. من دیگه دلم رضا نمیده به موندن تو قفس این شهر. پاشو بریم یه جایی که هر روزمون با تماشای ِ طلوع آفتاب شروع شه. با تماشای ماه تموم. آتیش کن بریم. همین الآن که شبه. که نم بارونه. همین الآن که من دلم تنگه.
درباره این سایت