گاهی نمی‌فهمم اخوان دارد چه می‌گوید. شعرش را می‌خوانم، مکث می‌کنم، فکر می‌کنم ولی نمی‌فهمم. نمی‌فهمم دارد از چه چیزی حرف می‌زند. نمی‌فهمم چرا دارد انقدر گنگ حرف می‌زند.

فقط می‌فهمم که آن شعر، همان شعری که نمی‌فهممش، جواب است به حال من. به حال گنگی که نمی‌دانم چرا گرفتارش هستم، از کجاست و چرا هست و تمام نمی‌شود . ؟

اخوان همیشه برایم در صدر شعرا بوده. نه برای آنکه شعر هایش را می‌فهمم. نه. برای آنکه شعرهایش، حتی وقتی که نمی‌فهمم شان هم به معنای واقعی کلمه " به دردم می‌خورند " .

 

.

.

 

چنین غمگین و هایاهای

کدامین سوگ می‌گریاندت ای ابر شبگیران اسفندی؟

اگر دوریم اگر نزدیک

بیا با هم بگرییم ای چون من تاریک . 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها